زندگی ادامه دارد

زندگی ادامه دارد

گفته بودم چوبیایی...
زندگی ادامه دارد

زندگی ادامه دارد

گفته بودم چوبیایی...

پیرزن غر غرو

شدم مثل این پیرزن هاى غر غرو که به زمین و زمان ایراد میگیرن:(

دلم براى قبلا تنگ شده ... وقتى که به همه چیز ساده نگاه میکردم

وقتى که همه چیز رو براى خودم تجزیه نمیکردم

وقتى که این همه شک نداشتم

وقتى که با کوچکترین چیزی خوشحال میشدم و همینطور برعکس

دلم تنگ شده...


نظرات 4 + ارسال نظر
دختری بنام اُمید! شنبه 24 بهمن 1394 ساعت 19:15

سلام
من برگشتم خخخ
بازم میشه به دنیا ساده نگاه کرد، این فقط تو ذهن خودته

سلام:*
خوش اومدى خوش اومدى:))
نمیدونم ولى دیگه اینجورى نگاه نمیکنم...نمیتونم!

شاذه جمعه 23 بهمن 1394 ساعت 17:17 http://moon30.blogsky.com

بحران نوجوانیه. می گذره نگران نباش :)

کم کم دارم رو به افسردگى میرم:| اصلا نمیدونم چرا این حسو دارم

لِیدی :) پنج‌شنبه 22 بهمن 1394 ساعت 15:30 http://ladynotes.blog.ir/

وقتی قد میکشی و بزرگتر میشی همه چی عوض میشه
اون چیزای ساده رنگ میبازه
من بعضی وقتا عصبی میشدم ولی الان دیگه کنار اومدم

همه چی عوض شده . حتى طرز نگاهم:|
اومم..

یک دختر بیکار سه‌شنبه 20 بهمن 1394 ساعت 20:31 http://hve77.blogsky.com

هوممم گاهی مثل گذشته شدن سخته

خیلى سخته..

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد