امشب خونه مادر بزرگ الان یهویی:))
من همچنان سیم کارت سوخته :)))
دیگه هیچی:دی
امشب شب قشنگیه . فردا روز قشنگی خواهد بود.دیروز هم روز قشنگی بود.هر شب به انتظار فردا میشینم که هر چیز میخواد بشه . با این که به قول خودم توی پستای قبلی اتفاق خاصی نمیفته ولی همه اتفاق هایی که میفتن جدیدن و اکثرا دوست داشتنی .
البته به دید ادم بستگی بیشتری داره ؛))
+ از سندی بدم نمیاد. ولی مراد نمیبینم :)) نمیدونم چرا همه بدشون میاد ازش
+ چند روز مسافرت بودیم و نبودم ؛)
+ از کل درس ها عقب افتادم و هنوز نمیدونم چی به چیه !!!
+ با سیمکارت سوخته خدمت میرسیم :))
+متوجه میشویم که از اندی خوشمان می اید:دیی
تا فرصت هست باید زندیگی کنیم و دوست بداریم. ببخشیم و بگذریم تا همیشه و جاویدان زنده بمانیم.گریستن و نالیدن هیچ دردی را دوا نمی کند.باید به مبارزه و تلاش ادامه دهیم.