-
راهی نداشتیم:)
جمعه 6 اسفند 1395 14:04
شما دردی و آهی نداشتین ما جز آه~راهی نداشتیم:))
-
"•••"
شنبه 18 دی 1395 23:12
ﻭﻗﺘﯽ ﮐﺴﯽ ﺣﺎﻟﺶ ﺑﺪﻩ ﺑﻬﺶ ﻧﮕﯿﺪ: ﺍﯼ ﺑﺎﺑﺎ ﺍﯾﻨﻢ ﻣﯽ ﮔﺬﺭﻩ .. ﻧﮕﯿﺪ ﺩﺭﺳﺖ ﻣﯽ ﺷﻪ.. ﻧﺨﻮﺍﻫﯿﺪ ﺑﺎﺟﻮﮎ ﻫﺎﯼ ﻣﺴﺨﺮﻩ ﺑﺨﻨﺪﻭﻧﯿﺪﺵ ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺍﺩ ﺑﺨﻨﺪﻩ .. ﺧﻨﺪﻩ ﺍﺵ ﻧﻤﯿﺎﺩ ﻏﺼﻪ ﺩﺍﺭﻩ، ﺑﺮﺍﺵ ﺍﺯ ﻓﻠﺴﻔﻪ ﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺣﺮﻑ ﻧﺰﻧﯿﻦ، ﺍﺯ ﺍﻧﺮﮊﯼ ﻣﺜﺒﺖ ﻭ ﻣﺜﺒﺖ ﺑﺎﺵ ﻭ ﺑﻪ ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﯼ ﻓﮑﺮﮐﻦ ﺣﺮﻑ ﻧﺰﻧﯿﺪ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﺴﯽ ﻧﺎﺭﺍﺣﺘﻪ ﺍﺻﻼ ﺍﯾﻦ ﺷﻤﺎ ﻧﯿﺴﺘﯿﻦ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺣﺮﻑ ﺑﺰﻧﯿﻦ، ﺷﻤﺎ ﺩﺭ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺑﺎﯾﺪ ﺣﺮﻑ...
-
چیزی نمیمونه بخورم:))
جمعه 17 دی 1395 19:24
+اوهوع اوهوع -اخی .چرا سرفه میکنی؟ +درماخوردب (سرما خوردم) -چیز دیگه ای نبود بخوری؟ +نه...تو خونمون،چیزس نمیمونه بخورم:)))
-
*-*
جمعه 17 دی 1395 19:14
بهترین دوستم؛ آیینه است وقتی که من گریه می کنم او نمی خندد ... #چارلی_چاپلین
-
با همه فرق داشت..
جمعه 17 دی 1395 16:07
بگو شده تا حالا لا به لای ادما عاشق یکی بشی...که فرق میکنه؟ اون قلبمو برداشت،گرفت تو دستاش یادم نمیره...چقدر دوستم داشت ••• رضایا
-
تو چرا بی خبر از ما شده ای؟:)
جمعه 17 دی 1395 16:03
دیگران را اگر از ما خبری نیست ،چه غم؟ نازنینا، تو چرا بی خبر از ما شده ای؟ (شهریار)
-
نه بسته ام به کَس دل ...نه بسته کَس ده من بلِ:|
پنجشنبه 16 دی 1395 02:47
یه جایی دیدمش تا ده دقیقه داشتم زمینا رو گاز میزدم :)))
-
بی عنوان...حرفی نیست!
دوشنبه 15 آذر 1395 12:45
+اشکال نداره.تو میتونی گریه کنی،هر چقدر گریه کنی،تهش میگی من چرا دارم گریه میکنم؟ واقعا ارزشش رو داره؟ اون وقته که لبخند تلخی میزنی واشکاتو پاک میکنی...و روز به روز مقاوم تر میشی...
-
یک روزیتوی هاگوارتز...
پنجشنبه 20 آبان 1395 11:01
همه ى ماها روزى دنیامون توى یک کتاب خاص... که اسمش مارو یاد رویایى خاص مینداخت خلاصه میشد. دنیایی جادویی که فقط از کتاب ها میومد. دنیایی که یک عینک گرد به ما احساس قدرت میداد. دنیایی که صاعقه برامون معنى داشت. دنیایی که مارو وادار میکرد تیکه های چوب خشک شده ی بیست سانتی رو جمع کنیم. و بهشون قدرت بدیم. دنیایی که از...
-
شهریار کوچولو جواب داد: دلم که خیلی میخواهد اما وقت چندانی ندارم. باید بروم دوستانی پیدا کنم و از کلی چیزها سر درآورم.»
دوشنبه 17 آبان 1395 01:01
آن را هم مثل قبلی ها رد کرد: -این یکی خیلی پیر است... من یک بره میخواهم که مدت ها عمر کند... باری چون عجله داشتم که موتورم را پیاده کنم رو بی حوصلگی جعبهای کشیدم که دیوارهاش سه تا سوراخ داشت، و از دهنم پرید که: -این یک جعبه است. برهای که میخواهی این تو است. و چه قدر تعجب کردم از این که دیدم داور کوچولوی من قیافهاش از...
-
عشق... یا....عشق؟!
دوشنبه 17 آبان 1395 00:51
حرف دل هامونو میرسوندیم به خدایی که خالق عشقه میخواستیم اون همصدایی باشیم که تا ابد عاشق عشقه... ***^-^ آنتیگونه: تا حالا عاشق شدی؟ تیرسیاس: عشق خطرناکه خانوم! آنتیگونه: چرا؟ تیرسیاس: چون نمیذاره از چیزای خطرناک بترسی!
-
رویا ها...تصورات...تمام دنیای ما
جمعه 30 مهر 1395 20:24
دیواری تصور کن پنجره ای، وسطِ دیوارت بکش فضای سبزی پشتر ان پنجره به تصویر درار پنجره ات را باز کن ! هوای تازه و خُنَکِ صبحت را استشمام کن لذت ببر بعد عقب برو پنجره را ببند محیط زیبایت را پاک کن پشت پنجره ، محیطی خاکستری و غرق دود بکش پنجره را باز کن صدای گرگی که از دور دست ها زوزه اش به گوش میرسد ازارت میدهد بوی بدی...
-
معذرت خواهی!
دوشنبه 25 مرداد 1395 02:43
موهاش ، دریا بود دنیامو زیبا کرد فهمید دیوونم... موهاشو کوتاه کرد چند وقته اصلا سر به هیچ نا کجاابادی نمیزنم! با عرض معذرت از تمامی دنبال شدگانی که چند وقته دنبال نمیشن! قول میدم وقتی حالم خوب شد بیام تمام پست هاتون رو بخونم:)
-
میرسد روزی که بی هم میشویم...
شنبه 5 تیر 1395 01:17
[می رسد روزی که بی هم میشویم ، یک به یک از جمع هم کم می شویم میرسد روزی که ما در خاطرات، موجب خندیدن و غم میشویم، گه گداری یاد ما کن ای رفیق... میرسد روزی که بی هم میشویم...
-
صورتی
جمعه 4 تیر 1395 02:14
یاد قبلا افتادم...روزایی که خانوادتابا چند تا خانواده دیگه میرفتیم خونه هم. بعد خونه یک شخصی دو تا بچه داشتن. یه پسر بزرگ تر و یه دختر کوچیک تر. همیشه برای ناراحت نشدم دختر میرفتم توی اتاق صورتیش باهاش خاله بازی میکردم! بعد دلم پیش اون کامپیوتر پسره بود که دختر داییم هم که اومده بود میشستم با چند نفر استار وارز...
-
یادت میاد..بچه گی ها...اتاق اسباب بازی ها...
شنبه 29 خرداد 1395 01:37
کوچه خیلی خوبه...خونه خیلی دوره... کبوتره میخونه اون که روی بوم خونه... نشسته روبه رومه...بچه های کوچه.. باتوپ پلاستیکی شون میان بیرون دونه دونه مامان مشغول آشپزی حرف نداره باهاش کسی یه گوشه ناراحت نشسته دستش دستمال کاغذی بابا سر کاره بابا فکر مائه...بابا قهرمانه آره بابا قهرمانه... + امروز... بهتره بگم امشب!کل...
-
شهزاده ای ..زرین کمر. بنشسته بر ،اسب سفید...میومد از کوه و کمر . میرفت و آتش به دلم..میزد نگاهش...
یکشنبه 23 خرداد 1395 17:34
ادمهارا زیاد تنها نگذارید چون توی تنهایی دنیایی برای خودشان میسازند که دیگه کسی توش نیست
-
ذره ذره...نم نمک
چهارشنبه 19 خرداد 1395 04:33
((عشق خودش خواهد امد نمی توان از ان فرار کرد عشق خودش اهسته اهسته در گوشه ای می اید و در گوشه ای از قلب مهربانت ارام و بی صدا می نشیند و تو متوجه اش نخواهی بود و بعد ذره ذره قلبت را پر میکند.... همخونه
-
نیمه پر لیوان
پنجشنبه 13 خرداد 1395 23:31
همیشه به نیمه پر لیوان نگاه کنید زیرا امکان دارد دستتان تکان خورده و مواد داخل لیوان بریزد:| سخن حکیمانه ای بود ماه مبارک میرسه و شب تا بعد سحر بیداری و صبح تا ساعت 3 خوابیدن ها شروع میشه:)))
-
به زیر سقف این خونه...
سهشنبه 4 خرداد 1395 15:20
همیشه آخر حرفا پر از حرفای ناگفته س . همیشه حال ما اینه... همیشه دنیا آشفته ست... به زیر سقف این خونه.. منم مثل تو مهمونم... منم مثل تو میدونم... تو این خونه نمیمونم... تو این خونه... نمیمونم. +فقطططط چهار تا امتحان مونده
-
یار!
دوشنبه 3 خرداد 1395 20:40
احتمالا مادر و پدر و کلا خانواده پنج شنبه میان :| منو نبردن بنابر این انتظار سوغاتی های خوب خوب دارم:|
-
مشهد:(
چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 17:40
خانواده میرن مشهد و من..... هی میگم امتحانات سر خرن میگن نه ! بفرما اگه امتحانات نبووودن منم فردا صبح زود به جای اینکه توی خونه دایی باشم تو راه مشهد بودم :( البته خونه دایی هم خوبه هاا ولی خب...مشهد یه چیزه دیگه ست:|
-
سرخر
سهشنبه 28 اردیبهشت 1395 19:59
آیا میدانستید؟ امتحانات هم دبیران و هم دانش آموزان و هم پدرها و مادر های دانش آموزان را خسسسته و کسل مینماید؟ پس آیا نتیجه نمیگیریم که اون چیزی که سر خره ، امتحاناته . نه بقیه برنامه های ما؟ شماره صندلی بنده: ۲ =مساوی با اینکه من نشستم و مراقب کنارمنه!:(((
-
نیمه باکلاس!
شنبه 25 اردیبهشت 1395 17:35
با اینکه پس فردا امتحانه ..ولی امروز فوق العاده ست! نسیم نیمه گرم بهاری ؟ موجوده تراس سر سبز پر گل؟ موجوده میز و صندلی راحت ؟ موجوده! چرا رفتی همایون شجریان؟ موجوده! رمان سرگرم کننده؟ موجوده مزاحمت نکردن خانواده ؟ موجوده بی کاری و ازادی محض ؟( به جز فکر امتحانات در گوشه ذهن ) موجوده اهاااان اهنگم عوض شد رفت اهنگ کره...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 23 اردیبهشت 1395 20:56
شهبانو کجااایی ؟ دقیقا کجاایی؟ کجایی تو بی من ....تو بی من کجاایی؟ احساس کمبود محبت کردم برای خودم اهنگ خوندم . پرابلم؟؟ نزدیکی به امتحانات پایانی . کتاب توی دستم و موبایلم لاش:)) سیم کارتم سوووخت :( آقای پدر نمیرن درستش کنن + وروجک : (ه) میشه بواستی؟ (وایستی) من : چیکار کنم ؟ اون : بواست من : :)))))))))
-
I'm back:))
پنجشنبه 23 اردیبهشت 1395 18:20
Yehet:)) bargashtam
-
...
یکشنبه 29 فروردین 1395 19:16
خودمو گم کردم . همه کارام قاطی شده..
-
از تو به یک اشاره از من به سر دویدن...
شنبه 28 فروردین 1395 04:57
نمیدونم موفقیت چیه؟ فرد موفق کیه؟ چه جوری ادم موفق میشه؟ اصلا یه ادم معمولی ، یکی مثل من ، موفق میشه؟ هیچ وقط نتونستم کاری رو درست از اول بکنم. یا وسطش ول میکنم، یا کار یه کس دیگه رو کامل میکنم ( البته اشپزی فرق داره) همیشه هر کسی ،که خصوصیت خوبی داشته باشه الگو م قرار میدم چرا ؟ چون خودم به قدر کافی کامل نیستم. همیشه...
-
علی ای همای رحمت
دوشنبه 16 فروردین 1395 19:07
علی ای همای رحمت شهریار علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را که به ماسوا فکندی همه سایهی هما را دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین به علی شناختم به خدا قسم خدا را به خدا که در دو عالم اثر از فنا نماند چو علی گرفته باشد سر چشمهی بقا را مگر ای سحاب رحمت تو بباری ارنه دوزخ به شرار قهر سوزد همه جان ماسوا را برو ای گدای...
-
شازده خانوم قابل باشن ،باید بگم به شعر من خوش آمدی ، خوش آمدی ،خوش آمدی...
دوشنبه 16 فروردین 1395 01:17
پدرم و پدربزرگ مادریم شعر میگن... یه بار سعی کردم ولی وقتی نتیجه رو دیدم پشیمون شدم :| حسودیم میشه ....داداش کوچیکم ده ساله س...یککک شعرایی میگه:|| حسودم من نیستم کههه...شما که میدونین:))) +عنوان: ستّار